Web Analytics Made Easy - Statcounter

"منکر" چیست؟ ظلم و فساد یا بدحجابی و دور دور کردن؟! و با کدامیک باید برخورد کرد؟ در لابه‌لای منظومه بیانات رهبر معظم انقلاب، دریافتهای جالبی درباره این سؤالات وجود دارد.

سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

 

منکر از نگاه رهبر انقلاب؛ ظلم و فساد یا بدحجابی؟!

مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با مسئولان قوه قضائیه به نکته مهمی در بحث "حکمرانی مطلوب اسلامی" اشاره کردند که با توجه به قرابت این مفهوم با مسائل روز، خوانش آن برای مردم و مسئولان یک ضرورت است.

معظم‌له در بخش مورد اشاره از بیانتشان فرمودند:‌ «وَ اَمَروا بِالمَعرُوف» امر به معروف. حالا در صلاة و زکات و مانند اینها بالاخره یک کارهایی شده، -امّا در- «اَمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَر» عقبیم. معروف چیست؟ عدالت، انصاف، برادری، ارزشهای اسلامی؛ اینها معروف است؛ باید امر به معروف بکنیم. در قانون اساسی ما هم جزو وظایف، در اصل هشتم همین مسئله‌ی امر به معروف و نهی از منکر هست. نَهَوا عَنِ المُنکَر؛ از منکر هم نهی -کنید-؛ منکر چیست؟ ظلم است، فساد است، تبعیض است، بی‌انصافی است، عدم اطاعت الهی است؛ اینها ظلم است، اینها منکر است؛ از اینها باید نهی بشود؛ یعنی اینها -جزو- وظایف است.

ایشان تصریح کردند: امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز، مثل زکات جزو وظایف است. و حالا طبق یک روایتی امر به معروف از همه‌ی این احکام الهی حتّی از جهاد هم بالاتر است. حالا نمیخواهیم وارد این جزئیّات بشویم. به هر حال این یک وظیفه‌ای است که جزو وظایف قوّه‌ی قضائیّه هم هست و اگر چنانچه عمل نکردیم، ضربه خواهیم خورد.

رهبر معظم انقلاب افزودند: الان شما امکان دارید دیگر؛ قوّه‌ی قضائیّه یعنی قضای کشور، دادگستری کشور دست شما است؛ این امکان شما است که از این امکان باید حدّاکثر استفاده را بکنید، بیشترین استفاده را باید بکنید در جهت همین «اَقَامُوا الصَّلَوةَ وَ آتَوُا الزَّکَوةَ وَ اَمَرُوا بِالمَعرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَر» و بقیّه‌ی چیزهایی که در قرآن به عنوان وظیفه ذکر شده. باید استفاده کنید؛ اگر استفاده نکردید، نعمت، تضییع شده است.

مقام معظم رهبری تأکید کردند: معمولاً قدرتها از دو ناحیه ضربه میخورند: یک ناحیه، سوء استفاده‌ی از قدرت است؛ یک ناحیه، عدم استفاده‌ی از قدرت است. گاهی هست که انسان یک قدرتی دارد، از این سوء استفاده میکند؛ [یعنی] در جهت اهواء شخصی خودش، اهواء گروهی خودش، در جهت فساد و امثال اینها استفاده میکند؛ این یک جور ضایع کردن قدرت است؛ یک جور هم این است که انسان از این قدرت استفاده نکند؛ اصلاً معطّل بگذارد که این هم تضییع قوّت است؛ این هم کفران نعمت الهی است؛ فرقی نمیکند. تنبلی کردن، غفلت کردن، موجب میشود که این اقتدار از بین برود.[1]

*در فرمایشات مقام معظم رهبری به طرز آشکاری مشخص می‌شود که نظر و دیدگاه نظام اسلامی در بحث اینکه "منکر چیست؟" اشاره دارد به "ظلم، فساد، تبعیض، بی‌انصافی و...".

در اقتفای بیانات فوق‌الذکر از رهبر معظم انقلاب می‌توان به تأکیدات علی‌الدوام ایشان بر امنیت اخلاقی، لزوم رعایت حجاب، مبارزه با مواد مخدر و دوردور کردن خیابانی نیز اشاره داشت.

مقولاتی که صدالبته در مقابل ظلم و مفاسد مالی کلان، بسیار خرد محسوب می‌شوند اما برخورد با آنها نیز در کنار مبارزه با ظلم و فساد ضروریست.

***

عاقبت تندروی سیاسی به قیمت "افتادن از چشم رهبری"

آرمین مزد جهانگیری را داد

امتداد گزارش داد: محسن آرمین، کنشگر اصلاح‌طلب و از دستگیرشدگان فتنه 88 اخیراً طی اظهاراتی در جلسه هم‌اندیشی روسای استانی حزب توسعه ملی ایران اسلامی گفته است:

"می‌توان گفت که دولت دوم آقای روحانی دولت نابختیار بود و تیر بلا از هر سمتش می‌بارید. البته عدم درک صحیح همکاران آقای روحانی از حساسیت شرایط هم مزید بر علت می‌شد؛ چنانچه در این دولت، کابینه احساس نمی‌کرد که در برابر شرایط باید مقاومت کند و یا مقداری جسارت به خرج دهد. تنها خود آقای روحانی بود که گاهی حرفی می‌زد و وزرا و حلقه اول مشورتی او، عموماً همراهی خاصی با آقای روحانی نمی‌کردند یا درکی از حساسیت شرایط نداشتند یا در قبال آن شرایط چندان احساس مسئولیت نمی‌کردند. مثلاً مسئله معاون اول ایشان در اوج بحران و مشکلات، این بود که علیه اصلاح‌طلبان که تنها متحدان دولت در آن شرایط بودند موضع بگیرد و نقش و تأثیر معدود اصلاح‌طلبان حاضر در دولت را هر چه بیشتر محدود کند." +

*روشن نیست منظور یا اشاره آرمین از اینکه مسئله جهانگیری، گرفتن موضع علیه اصلاح‌طلبان و محدودیت‌سازی برای چپ‌های دولت بوده دقیقا چیست و کدام بخش از تاریخ دولت آقای روحانی را مد نظر قرار می‌دهد. چه اینکه خود آقای آرمین هم اشاره‌ای به این معنا نکرده است!

مع‌الوصف به نظر می‌رسد شاهد یک مظلوم‌نمایی ناشیانه هستیم زیرا کیست که نداند شاکله اصلی و عقل منفصل دولت روحانی اصلاح‌طلبان بودند که زور هیچ کسی هم به حلقه کیان آنها نمی‌رسید.

جالب است که آرمین در اظهارات خود از عبارت "معدود اصلاح‌طلبان حاضر در دولت" استفاده می‌کند.

یعنی مظلوم‌نمایی اشاره شده به حدی است که آقای آرمین نه تنها جهانگیریِ وزیر خاتمی و عضو مبرّز حزب کارگزاران را از حیطه اصلاح‌طلبی خارج می‌کند بلکه مدعی می‌شود که نوبخت و زنگنه و ربیعی و آشنا و کلانتری و ترکان و... اصلاح‌طلبان معدودی در اطراف روحانی بوده‌اند که البته گویا در بخش‌های اصلی دولت هم قرار نداشته‌اند!

چه ایرادی داشت اگر آقای آرمین راستش را می‌گفت؟

یعنی به مسیر اصلاح‌طلبی روحانی و نقش بارز اصلاح‌طلبان در دولت اعتدال اشاره می‌کرد و آنگاه به انتقادات خود از جهانگیریِ اصلاح‌طلب نیز می‌پرداخت؟

در بحث آقای جهانگیری هم شاید این کنایه مقتضای سیاست‌ورزی باشد که آرمین عملا مزد اصلاح‌طلبی جهانگیری را داد.

آنجا که جهانگیری برای چپ‌روی دولت و اخذ مواضع اصلاح‌طلبانه هر کار می‌توانست کرد اما عاقبتش این شد که یک چپ ستادی بگوید او می‌خواسته ما را محدود کند.

و این عبرتی برای آقای جهانگیری است که چطور در مسیر اظهار اصلاح‌طلبی تندروانه حتی خود را از چشم رهبر معظم انقلاب نیز انداخت و جایگاه خود را از دست داد و دست آخر نیز اینطور اجر خود را از رفقایش دریافت کرد.

این از عبرت‌های زمانه ما برای همه است...

***

 

"استادان خشونت معمولی" در سودای اشغال مراکز حساس نظام

در اعتراض خیابانی پلیس را بکشیم یا بزنیم؟!

مشرق در شماره 31 خرداد (سه‌شنبه 2 هفته قبل) وبلاگ در مطلبی با عنوان "این پارلمانتاریست‌های مسلح"، به یادداشت آقای حسین نورانی‌نژاد، از کادرهای حزب چپ اتحاد ملت پرداخت.

نورانی‌نژاد در این یادداشت مدعی شده بود که اصلاح‌طلبان یک جریان پارلمانتاریست هستند! و ما نیز در بخش تحلیلی وبلاگ مشرق با ارائه دلائل و سوابقی مثل استعفای دسته‌جمعی اصلاح‌طلبان از مجلس ششم، تحریم انتخابات 1400 و تأکید آقای حجاریان بر اینکه "اصلاحات صندوق‌محور مرده است"! تصریح کردیم که این ادعای آقای نورانی‌نژاد صحیح نیست و جریان اصلاحات به سمت برداشتن اسلحه حرکت می‌کند. زیرا جریانی که صندوق رأی را بر زمین می‌گذارد، طبعا اسلحه را برمی‌دارد!

در اقتفای این مطلب، آقای نورانی‌نژاد در شماره سه‌شنبه گذشته روزنامه اعتماد در یادداشتی تفصیلی که برای پاسخ به مشرق نگاشته شد، مشرق را شبه رسانه و تحلیل آن را عجیب، خطرناک، نامتعادل و بی‌پروا توصیف کرد! این عضو کادر حزب اتحاد همچنین نویسندگان مطلب را نیز ناآشنا به بار کلمات، ناآشنا با سیاست و تلویحا "زنگی مست" خوانده است.

او در یادداشت خود که با تیتر "در نقد اتهام‌زنی‌های یک سایت خاص" منتشر شد، مطالبی را می‌نویسد که بخش‌هایی از آنرا در ادامه می‌خوانید:

_ به نظر نمی‌رسد که درباره این ادعا، یعنی محوریت انتخابات در جریان اصلاحات شک و شبهه‌ای باشد.

_ نفی محوریت انتخابات در اصلاحات از سوی رقبای اصولگرا برای تحریک اصلاح‌طلبان به حضور در هر انتخابات و با هر کیفیتی، حرف تازه‌ای نیست.

_ فرض که ادعای انتخابات محور بودن یک جریان باطل است. از کجای این مطلب خشونت‌گرایی در می‌آید؟ آن‌هم نه خشونت معمولی که مسلح و خونبار؟!

_ کاندیدا نداشتن، رای ندادن و حتی تحریم که تاکنون اصلاح‌طلبان از آن استفاده نکرده‌اند و استعفا، همه جزو کنش‌های عادی سیاسی و مدنی و خشونت‌پرهیز محسوب می‌شوند. حتی استفاده از گزینه خیابان که اصلاح‌طلبان از آن به‌ شدت گریزانند نیز رفتاری مدنی می‌تواند باشد و با هیاهو و شلوغ کردن این و آن، مفاهیمی چنین ساده و بدیهی قلب معنا نمی‌شوند.

_ رادیکال‌ترین اصلاح‌طلبان هم همواره بر خط قرمز خشونت تاکید روشن و بدون اما و اگر داشته‌اند.[2]

*ابتدا یادآوری این سابقه سیاسی و رسانه‌ای ضروریست که مشرق تنها رسانه‌ای بود که از 1 سال به انتخابات 1400 طرح اصلاح‌طلبان برای "تحریم خاموش انتخابات" را برملا کرد و چپ‌های ستادی نیز با واکنش‌های متناقضی از قبیل ریشخند،‌ تکذیب و دست آخر تأیید کردن اما بلااشکال دانستن به استقبال این تحلیل سیاسی آمدند.

 مثلا محسن آرمین پس از برملا شدن این نقشه؛ افشاگری مشرق را "طنز" خوانده و مدعی شده بود که تحریم انتخابات را برای جلب مشارکت رقیب علم کرده‌اند![3]

(بماند که ما در همان روزها تصریح کردیم که ملاک انتخابات، قانونی بودن است نه میزان مشارکت و افشاگری درباره اقدام شریرانه تحریم انتخابات علی‌الاصول ربطی به فرض ضعیف تشویق چپ‌ها برای حضور در انتخابات ندارد. )

و اما صحبت‌های آقای نورانی‌نژاد...

از عصبانیت و تقلای او برای تحقیر و استخفاف تحلیل درست مشرق بگذریم. از این هم بگذریم که نورانی‌نژاد عملا هیچ استدلالی در ردّ مدعای مدلل ما مبنی بر اینکه چپ‌ها پارلمانتاریست نیستند بلکه ابن‌الوقت هستند، ارائه نکرده و وقت خود را بر تطویل کلام گذرانده است.

ما فقط یک گزاره فلسفی ساده را مطرح کردیم. و آن اینکه کنشگران سیاسی علی‌الاصول 2 راه بیشتر برای کنشگری و اصلاح فرایندها ندارند.

یا جمهور و صندوق رأی و دموکراتیزاسیون.

یا اسلحه و خشونت و انقلاب.

اگر آقای نورانی‌نژاد شقّ سومی را در این میان می‌شناسند معرفی کنند تا هم "سیه‌روی شود هرکه در او غش باشد" و هم مردم و مخاطبان محترم متوجه استدلال‌های صحیح‌تر و عقلانیت بشوند.

بدیهیست که اصلاح‌طلبان با "تحریم انتخابات" گزینه اولی را روی زمین گذاشته‌اند و بخواهند یا نخواهند در مسیر دوم یعنی "برداشتن سلاح" قرار گرفته‌اند.

جالب است که در یادداشت دوم آقای نورانی‌نژاد می‌بینیم که او در جهت تقلیل معنا صراحتا "اعتراض خیابانی" را یک رفتار مدنی می‌نامد و یا از مشرق شکوه می‌کند که چرا بین چیزی به نام "خشونت معمولی و خشونت مسلحانه" فرق نمی‌گذارد!

عقلانیت سیاسی هم می‌گوید خشونت، خشونت است و کسی که کوچکترین حد از نافرمانی قانونی را رواداری می‌کند یعنی برای انجام حد غایی آن هم مشکلی ندارد و اساسا به خیابان آمده تا همان حد غایی را به تماشا بنشیند.

پس در نتیجه خیابان و اعتراض خیابانی مادر گلوله‌هاست. همانطور که رها شدن عفونت عامل بیماری. 

در واقع گویا در نزد آقایان بین کتک زدن پلیس با کشتن پلیس تفاوت هست و در جهان فانتزی آنها می‌توان به رفورمیست‌های خیابانی یک شیوه‌نامه اعتراضی را آموزش داد که با پلیس درگیر شوند اما کمتر خشونت به خرج بدهند یا مثلا بدون خشونت مراکز حساس نظام را اشغال کنند!

هم‌چنان‌که "علیرضا علوی‌تبار" زمانی در قبل از فتنه اقتصادی آبان 98 به آنها دستور داده بود نقاط حساس نظام را با "اقدامات غیر قانونی اما غیر خشونت‌آمیز" اشغال کنند.[4]

حال اینکه آقای نورانی‌نژاد چطور توانسته توجیه‌گر چنین نمایش مضحکی باشد و فرجام آن که نفیر گلوله‌ها در زیر آسمان شهر و کشته شدن مردم و حافظان امنیت مردم است را انکار کند، جای سؤال دارد.

این گفتارها را می‌شود طور دیگری هم از آقای نورانی‌نژاد و دوستان ایشان پرسید...

و آن اینکه شما که مادحین و ستایشگران مصطفی تاجزاده هستید لطفا شجاعانه به ما و به مردم بگویید که "اصلاحات ساختاری" که تاجزاده می‌گوید؛ اکنون که قرار نیست از مسیر صندوق رأی پیگیری شود آیا جز با "اسلحه و خیابان" محقق خواهد شد؟

ما در پایان و از حیث تنقّح فضای انتقاد و عقلانیت؛ بخشی از یادداشت 2 سال قبل دکتر احمد توکلی، فعال اصولگرا در پاسخ به انتقاد مشرق را نیز منتشر می‌کنیم تا آقای نورانی‌نژاد بیش از آموزه‌های حزب اتحاد ملت؛ با قاعده و اسلوب انتقاد و منتقد، ادب بیان و استدلال آشنا شوند:

"آنچه ابتدائاً این نقد خیرخواهانه در من برانگیخت، حالت شکر بود. شکر برای رشد جوانان انقلابی، ارزشی و وطن‌خواه؛ شکر برای زبان فاخر در نقادی؛ شکر برای وجود آینه‌هایی بی‌غبار در پیشِ روی سیاستمداران. به خاطر این نعمت‌ها و نعم دیگری که در این نقد برای من و جامعه وجود دارد، از خدا و بندۀ خوب خدا که مرا به این حال رساند، سپاسگزارم. سپاسگزاری از این جهت نیز لازم است که فرصتی برای بنده پیدا شده تا دروغ بودن برخی از آنچه به من نسبت داده شد را اعلام کنم. برخی از آنها را که ناقص بیان شده و با بیان کامل اختلافی با منتقدانم در این حوزه نخواهم داشت، کامل نمایم و اگر انتقادی هم رواست، خود را اصلاح کنم. الحمدالله رب العالمین." [+]

***

1_ https://khl.ink/f/50545

2_ https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/186932

3_ mshrgh.ir/1035158

4_ https://www.jahannews.com/news/707847

منبع: مشرق

کلیدواژه: بازار خودرو تحولات اوکراین قیمت مقام معظم رهبری حکمرانی مطلوب اسلامی نظام جمهوری اسلامی ایران فساد بدحجابی گشت ارشاد امنیت اخلاقی وبلاگ مشرق مشرق نیوز قوه قضاییه نیروی انتظامی اسحاق جهانگیری اصلاح طلبان محسن آرمین حسن روحانی دولت اعتدال حسین نورانی نژاد حزب اتحادملت اعتراض خیابانی اغتشاش خشونت تحریم انتخابات احمد توکلی فلسفه سیاست انتقاد عقلانیت خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت رهبر معظم انقلاب اعتراض خیابانی تحریم انتخابات امر به معروف اصلاح طلبان آقای روحانی اصلاح طلبی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۸۱۱۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته

می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، در یادداشتی در مشق نو نوشت:

این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیب‌شناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئله‌ها، بحران‌ها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آن‌ها به ابزارهایی متوسل می‌شویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک می‌کنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز می‌توان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئله‌ها، بحران‌ها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبهه‌ها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟

کمی به عقب برمی‌گردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا به‌نام چپ [خط امام] و سپس اصلاح‌طلب شناخته می‌شد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راه‌حل تبدیل شود. به‌عنوان نمونه در زمانی‌که گروه‌های سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامی‌گری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحه‌زدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده ماده‌ای دادستانی ختم شد. یا، در دوره‌ای که نظام اطلاعاتی کشور به‌شکل پراکنده اداره می‌شد و هر گروه به‌صلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و به‌عنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.

مضاف بر این‌ها می‌بایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائت‌های تئوکراتیک و جزم‌اندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر این‌ها می‌توان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحران‌هایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگ‌طلبی و تنش‌زایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات به‌رغم پرونده‌ مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بن‌بست‌شکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستی‌هایی بوده است، که فهرست‌کردن و نقد قاعده‌مند آن‌ها می‌تواند راهگشا باشد.

‌اینک اما به‌نظر می‌رسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل، اگر نگوییم به بن‌بست رسیده، دست‌کم با بحران اساسی مواجه شده‌اند. بحرانی که دامن‌گیر احزاب اصلاح‌طلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن می‌رود چون آفت به‌سراغ ریشه‌ها نیز برود.

درباره نظام ادراکی اصلاح‌طلبان. طی سالیان گذشته، مجموعه‌ای از تلاش‌ها رخ داد و کمک کرد تا اصلاح‌طلبان درکی ‌نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» به‌دست بیاورند. این تلاش‌های سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبهه‌ای، ۲) کوشش‌های محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأمل‌اند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاح‌طلبان- به‌عنوان جریان آلترناتیو- به‌شمار می‌رفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یک‌سو و کاستی‌های بسیار در تئوریک و پراتیک سیاست‌ورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست می‌پندارد، ضمن آن‌که خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش می‌کند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمان‌زدایی کند.

در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاش‌هایی رهزن و تعمیم‌های انحرافی را مشاهده می‌کنیم که نه‌تنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژه‌های اصلاحی می‌شوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزه‌های ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز این‌ها قبح‌زدایی کند و به‌شکل قرارگاهی بر این حوزه‌ها متمرکز شود و آن‌ها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامه‌های سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری به‌نسبت روشن از این وضعیت به نمایش می‌گذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوشش‌ها و کوشش‌های تئوریک معتبر فاصله‌ای قابل توجه دارد. به این‌ها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبان‌های خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بی‌نیاز از ایستگاه‌های مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک‌ فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاح‌طلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریت‌ستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه می‌بینیم عمده تلاش‌ جریان رقیب اصلاح‌طلبان بر فتح بوروکراسی و ویژه‌خواری، آن هم به مبتذل‌ترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمی‌توان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهم‌تر محافظه‌کاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیض‌های جنسی، قومی و… را در پی داشته است. مع‌الوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو به‌حساب نخواهد آمد.

با این اوصاف می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل. برای توضیح این سرفصل نخست می‌بایست تفکیکی میان سیاست پایین‌دستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک به‌نظر می‌رسد کفه سیاست بالادستی به‌ سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورای‌های قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پایین‌دستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پایین‌دستی به‌حدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچ‌گونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دست‌کم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرف‌کننده، آمار گران‌فروشی و گران‌فروشان را گزارش می‌کردند!

این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاح‌طلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودی‌ها (inputs) با واقعیت همخوان‌اند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت‌ کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثال‌هایی را ذکر می‌کنم که به‌ نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان شده‌اند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان می‌داد. برای نمونه می‌توان به مجموعه بیانیه‌های تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آن‌که در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفت‌وگو و نقد در عرصه عمومی را به‌دنبال داشتند. حال آن‌که امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:

الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،

ب. مسئله خصوصی‌سازی،

پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،

ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آن‌ها و فقدان توان چانه‌زنی مؤثر این قشر،

ث. مسائل نظام درمان و تعرفه‌ها،

ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،

چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرک‌های عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…

کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راه‌حل صورت نمی‌پذیرد یا اگر هم تلاشی صورت می‌گیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمی‌کند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به این‌ها اضافه کنیم مواردی که به سیاست‌های کلی نظام راجع است و اساساً باب گفت‌وگو درباره‌شان بسته است؛ خواه به‌علت محافظه‌کاری، خواه به‌دلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه به‌سبب انذارها و محدودیت‌ها.

این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را به‌دنبال دارد. نخست آن‌که کارویژه اصلاح‌طلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربه‌گیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان می‌رود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم می‌بیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان می‌دهد. دوم آن‌که، جامعه به‌سوی نوعی خودبسندگی هدایت می‌شود و بی‌پشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد می‌شود و به‌شکل اقتضایی عمل می‌کند. نام این وضعیت را می‌توان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه به‌غایت افزایش پیدا می‌کند و مردم مستمراً متحمل هزینه‌های گزاف می‌شوند. ضربه‌ناپذیری- یا ضربه‌پذیری حداقلی- مردم به‌شکل توده‌ای در دولت اصلاحات می‌تواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربه‌پذیری توده‌ای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست به‌عنوان ضربه‌گیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد.

سوم آن‌که متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاح‌طلبان تحمیل می‌شود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئله‌یابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگ‌اندازی‌ها در پروسه‌های اصلاحی، و برگشت‌پذیری آن‌ها به مؤلفه‌هایی چون «لحن»، «ادبیات تحریک‌آمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آن‌که می‌توان فهرستی از لحن‌های آرام، و ادبیات غیرتحریک‌آمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم‌» است. چنانکه اختلال در نظام مسئله‌یابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون می‌شود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علت‌العلل مسائل معرفی می‌شود. حال آن‌که اساساً منطق اصلاحات، نه خصم‌پرور است و نه حذف‌محور.‌

در بخش‌های بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.

دیگر خبرها

  • مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته
  • ادعای بدون سند حجاریان درباره روحانی/ سخنی که خاندوزی باید تکذیب کند
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می‌دانند
  • عباس عبدی خطاب به نواصولگرایان: آی‌ کیوتان در اندازه گنجشک هم نیست
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می دانند/ عقل هم چیز خوبی است
  • اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم!
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای ۲۰ ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران
  • رویکرد بایدن در قبال تظاهرات ضد صهیونیستی دانشجویان در آمریکا
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای 20 ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران
  • اعتراض دانشجویان آمریکایی به جنایات رژیم صهیونیستی با پاسخ وحشیانه پلیس و ارتش آمریکا مواجه شد